English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (1269 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hobnob U صحبت دوستانه کردن
hobnobbed U صحبت دوستانه کردن
hobnobbing U صحبت دوستانه کردن
hobnobs U صحبت دوستانه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nattering U صحبت دوستانه
natter U صحبت دوستانه
natters U صحبت دوستانه
nattered U صحبت دوستانه
kaffeeklatsch U صحبت دوستانه یامذاکرات غیررسمی
chatted U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chatting U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chats U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chat U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
expostulating U سرزنش دوستانه کردن
expostulates U سرزنش دوستانه کردن
expostulated U سرزنش دوستانه کردن
expostulate U سرزنش دوستانه کردن
warm up <idiom> U دوستانه برخورد کردن
to e. with person on a thing U کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
befriended U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriend U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
sass U بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
confabulate U صحبت کردن
speaks U صحبت کردن
talk U صحبت کردن
speak U صحبت کردن
talks U صحبت کردن
to talk [to] U صحبت کردن [با]
talked U صحبت کردن
sniffling U تودماغی صحبت کردن
to switch on U طرف صحبت کردن
To refer to implicitly. To hint. U درپرده صحبت کردن
waste one's breath <idiom> U بی نتیجه صحبت کردن
to speak to somebody U با کسی صحبت کردن
go on <idiom> U زیادی صحبت کردن
pipe up <idiom> U بلندتر صحبت کردن
tell (someone) off <idiom> U با عصبانیت صحبت کردن
sniffling U با فن فن صحبت یاگریه کردن
to speak [about] U صحبت کردن [در باره]
To speak elaborately. U با آب وتاب صحبت کردن
sniffles U با فن فن صحبت یاگریه کردن
to speak candidly <idiom> U بی پرده صحبت کردن
sniffled U تودماغی صحبت کردن
To pay money. To make a payment. U بی پرده صحبت کردن
harp on <idiom> U بانارضایتی صحبت کردن
sniffle U با فن فن صحبت یاگریه کردن
take exception to <idiom> U مخاف صحبت کردن
sniffle U تودماغی صحبت کردن
hold forth <idiom> U صحبت کردن درمورد
sniffles U تودماغی صحبت کردن
sniffled U با فن فن صحبت یاگریه کردن
To talk in measured terms . To talk slowly. U شمرده صحبت کردن
To speak with freedom. U آزادانه صحبت کردن .
to take the floor U حرف زدن صحبت کردن
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
to interrupt any one's speech U صحبت کسیرا قطع کردن
ad-libbed U بدون نوشته صحبت کردن
talk shop <idiom> U درموردکار شخصی صحبت کردن
sound off U باصدای بلند صحبت کردن
ad-lib U بدون نوشته صحبت کردن
to talk shop U در باره کار صحبت کردن
sniffle U درحال عطسه صحبت کردن
sniffling U درحال عطسه صحبت کردن
ad-libbing U بدون نوشته صحبت کردن
sniffled U درحال عطسه صحبت کردن
squeak U با صدای جیغ صحبت کردن
squeaked U با صدای جیغ صحبت کردن
ad-libs U بدون نوشته صحبت کردن
squeaks U با صدای جیغ صحبت کردن
lisp U نوک زبانی صحبت کردن
lisped U نوک زبانی صحبت کردن
break in upon U قطع کردن صحبت کسی
lisping U نوک زبانی صحبت کردن
lisps U نوک زبانی صحبت کردن
sniffles U درحال عطسه صحبت کردن
squeaking U با صدای جیغ صحبت کردن
To strick up a conversation with somebody. U سر صحبت را با کسی باز کردن
To speak slowly. U آهسته صحبت کردن (شمرده)
to speak fluently U بطور روان صحبت کردن
To talk like a book . U لفظ قلم صحبت کردن
talk U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talked U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talks U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
in touch <idiom> U بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
speech U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
to speak fluent Farsi U روان صحبت کردن زبان پارسی
phoning U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phone U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoned U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
speeches U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
phones U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
carp U از روی خرده گیری صحبت کردن
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
adlib U بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
beat around the bush <idiom> U غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
blather U حرف بی ارزش زدن صحبت بی معنی کردن
to talk insistently to somebody U با کسی به اصرار صحبت کردن [تا قانع شود]
To speak in a low voice. U آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
cant U باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
straight from the shoulder <idiom> U راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
phone U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
phoned U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
phones U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
phoning U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
converse U : صحبت کردن محاوره کردن
conversed U : صحبت کردن محاوره کردن
converses U : صحبت کردن محاوره کردن
conversing U : صحبت کردن محاوره کردن
gesticulated U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulate U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
sociable U دوستانه
cosh U دوستانه
amicably U دوستانه
coshing U دوستانه
neighbourly U دوستانه
friendlies U دوستانه
coshed U دوستانه
friendlily U دوستانه
matey U دوستانه
coshes U دوستانه
amicable U دوستانه
friendly U دوستانه
friendlier U دوستانه
fraternal U دوستانه
friendliest U دوستانه
blithe U دوستانه
friendly U مسابقه دوستانه
take liberties <idiom> U دوستانه رفتارکردن
gentelmen's agreement U موافقتنامه دوستانه
friendliest U مسابقه دوستانه
folksy U دوستانه خودمانی
hobnobs U دوستانه خودمانی
hobnobbed U دوستانه خودمانی
hobnobbing U دوستانه خودمانی
unfriendly U غیر دوستانه
accommodation acceptance U برات دوستانه
friendlier U مسابقه دوستانه
kite U برات دوستانه
concordat U توافق دوستانه
hobnob U دوستانه خودمانی
friendlies U مسابقه دوستانه
kites U برات دوستانه
admonition U سرزنش دوستانه
amicable settlement U تسویه دوستانه
out of one's shell <idiom> U گفتگو دوستانه
chilly <adj.> U غیر دوستانه
accommodation bill U سفته دوستانه
humanitarian U بشر دوستانه
accommodation bill U برات دوستانه
sporting U تفریح دوستانه
humanitarian U نوع دوستانه
admonitions U سرزنش دوستانه
unfriendly act U عمل غیر دوستانه
symposia U مجلس مذاکره دوستانه
symposium U مجلس مذاکره دوستانه
symposiums U مجلس مذاکره دوستانه
to ask somebody to say a few words U خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند
dealing U مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
green PC U رایانه زیست بوم دوستانه
to reach an amicable settlement U دستیافتن به حل و فصل دوستانه [حقوق]
to jump up at somebody U به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
philanthropic feelings U احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
bunting U پارچه سست بافت پرچمی خطابی دوستانه
says U سخن گفتن صحبت کردن سخن
say U سخن گفتن صحبت کردن سخن
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
conversed U صحبت
conversing U صحبت
converses U صحبت
mouth U صحبت
parle U صحبت
mouthed U صحبت
mouthing U صحبت
confabulation U صحبت
mouths U صحبت
converse U صحبت
colloquies U صحبت
colloquy U صحبت
collocutor U هم صحبت
talks U صحبت
chitchat U صحبت
talked U صحبت
talk U صحبت
sniffled U صحبت تودماغی
sniffling U صحبت تودماغی
speeches U صحبت نطق
Recent search history Forum search
1Potential
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1altruistic
1No hablas espagnol
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com